tafakor90

salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem

الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.
الهی! همه آتش ها بی محبت تو سرد است و همه نعمتها بی لطف تو درد است.
الهی! مخلصان به محبت تو می نازند و عاشقان به سوی تو می تازند. کار ایشان تو بسازکه دیگران نسازند، ایشان را تو نواز که دیگران ننوازند.
الهی! محبت تو گلی است محنت و بلا خار آن، آن کدام دل است که نیست گرفتار آن.
الهی! از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامه بلا بریدم و پرده عافیت دریدم.
الهی! چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر و چون در خودم نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.
الهی! مرا دل بهر تو در کار است وگرنه با دل چکار است، آخر چراغ مرده را چه مقداراست؟
الهی! تا به تو آشنا شدم از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیداشدم.

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:45 توسط zarirazmekar| |

روزها گذشت و گنجشك با خدا هيچ نگفت

فرشتگان سرغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان اين گونه مي گفت :

مي آيد ، من تنها گوشي هستم كه غصه هايش را مي شنود و يگانه قلبي ام كه دردهايش را در خود نگه

مي دارد و سرانجام گنجشك روي شاخه اي از درخت دنيا نشست

فرشتگان چشم به لبهايش دوختند ، گنجشك هيچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:

با من بگو از آنچه سنگيني سينه توست .

گنجشك گفت :

لانه كوچكي داشتم ، آرامگاه خستگي هايم بود و سر پناه بي كسي ام

تو همان را هم از من گرفتي

اين طوفان بي موقع چه بود؟

چه مي خواستي از لانه محقرم كجا دنيا را گرفته بود؟

و سنگيني بغضي را بر كلامش بست . سكوتي در عرش طنين انداز شد

فرشتگان همه سر به زير انداختند

خدا گفت :

ماري در راه لانه ات بود . خواب بودي . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند .

آنگاه تو از كمين مار پر گشودي . گنجشك خيره در خدايي خدا مانده بود.

خدا گفت :

و چه بسا بسيار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمني ام برخاستي

اشك در ديدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چيزي در درونش فرو ريخت . هاي هاي گريه هايش ملكوت

خدا را پر كرد .

آپلود عکس

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:36 توسط zarirazmekar| |

دیروز یه دختر با حجاب اومد دانشگاه

 

یکی از دخترای بی حجاب خواست

 

مسخرش کنه گفت تازه گیها دیوونه ها

 

خودشون رو جلد می کنند همه خندیدند..........

 

. دختره محجبه در جوابش گفت تا حالا دیدی رو پیکان 48 چادر بکشن؟...

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:35 توسط zarirazmekar| |

گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی !

رویِ کــاغـَـذ مــیــنــویــســم

دَســتــهــایِ تـــُـو . . .

و رویِ آن دســت مــیــکــشــم . . . !!!
  

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:33 توسط zarirazmekar| |

ﻋﺸﻖ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ آﺯﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻫﺮﮔﺰ
ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ .

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:12 توسط zarirazmekar| |

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:10 توسط zarirazmekar| |

 
دوستے هآ بے رنگـــــ

بی کسے هآ پیداستــــــ

رآستـــــــــــ می گفتــــــ سهرآبـــــــــــ

آدم اینجـــــــآ "تنهاستـــــــــــــ" ...!

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:8 توسط zarirazmekar| |

گاهی فرار می کنم

از فکر کردن به تو

مثل رد کردن آهنگی که

خیلی دوستش دارم . . .

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:6 توسط zarirazmekar| |

دختره به دوست پسرش اس ام اس میده:

عــــزیــــزم خونمون خــــالیه خـــالیه؛ منم تنهای

 

تـنـهــــــام..


پسره جواب میده: چهارصدتا صلوات بفرست،

 

 

ازهیچیم نترس.

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:2 توسط zarirazmekar| |

دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!

دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!

دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی …

دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!

دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت

دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن

دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!

دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:58 توسط zarirazmekar| |

۱۰۰ بـــــار

 از ۹۰ نفر

 ۸۰ سوال کردم،

 ۷۰ نفر آنها

به ۶۰ سوال من

۵۰ جواب دادند

۴۰ روز گشتم

 ۳۰ روز غذا نخوردم

 ۲۰ روز نخوابیدم

وبه ۱۰ شهر رفتم

در ۹ خانه را زدم

 ۸ نفر آنها در را برویم گشودند

 ۷ نفر آنها

 ۶ آدرس صحیح به من دادند

۵ بـــــار آدرس را خواندم

 ۴ بــــار دنبال تو گشتم

 ۳ در را زدم

تا ۲ روز بعد تو را یافتم

 تا ۱ بـــار بگویم

 دوســـــــــــــــــــــــــــــــتـت دارم

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:53 توسط zarirazmekar| |

یه روز وقتی سرم رو از پنجره اتاقم بیرون اوردم دیدم که .............
 
بسوزه پدر خوش تیپی {-7-}
 

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:49 توسط zarirazmekar| |

کارت پستال درخواستی طراحان

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:47 توسط zarirazmekar| |

وضعیت دانشجوها در کشورهای مختلف

هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!
.
عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!
.

.
چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!
.

.

.
رژیم اشغالگر صهیونیستی: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و تروریستی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان و نزول گیر و ربا خوار به دنیا می آید!
.

.
گینه : او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!
.

.
کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!
.

.
پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!
.

.
اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!
.

.
انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!
.

.
آفریقا: فکر نکنم تو آفریقا هم با وجود فقر و گرسنگی که بیداد میکنه سلف دانشگاهاشون کنسرو لوبیا و جوجه ی نپخته بده .
.

.
ایران: ! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت «خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! (فهمیدین به منم بگین) او چت می کند! خیابان متر می کند، ودر یک کلام عشق و حال می کند! همه کار می کند جز اینکه درس بخواند نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است! از من می شنوین بی خیال دانشگاه بشین بهتره (تفریحات بهتر و کم دردسرتر هم هست){-11-}

نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:44 توسط zarirazmekar| |

 
     
وقتی والدین اشتباه می کنند!

باختن آبرومندانه، اختلاف ظریفی با ضعیف بودن دارد.تغییر عقیده مداوم و عذر خواهی مکرر ممکن است نشانه ضعف باشد. اگر با وجود عذرخواهی باز هم همان رفتار نادرست را ادامه دادید، باید با ایجاد یک دگرگونی در روش تربیتی، رفتار نادرست خود را اصلاح کنید.
گاهی اوقات، والدین متوجه می شوند که برخوردی نادرست با فرزندشان داشته اند. عذر خواهی کردن از کودکان باعث می شود که آنها احساس کنند مورد احترام هستند. هر کسی ممکن است اشتباه کند، بنابراین پس از عذر خواهی، رفتار نادرست خود را اصلاح کنید.

عذر خواهی کردن بسیار راحت تر از این است که اشتباه خود را قبول نکنیم و موضع دفاعی به خود بگیریم و مشکل را پیچیده تر کنیم.

گاهی ممکن است کودکان بعد از عذر خواهی کینه به دل بگیرند. وقتی از بزرگسالان عذر خواهی شود، آنها به سرعت خشم خود را فرو می خورند. اما کودکان به زمان بیشتری نیاز دارند تا آتش خشم خود را فرو نشانند. وقتی از فرزندتان عذر خواهی کردید، به او فرصت بدهید کمی بیندیشد، بعد به سراغ او بروید. اگر شما را نپذیرفت، باز هم صبر کنید، به زودی پوزش شما را می پذیرد.

عذر خواهی موجب می شود تا احساس فرزندتان را درک کنید. این برخورد، بهترین هدیه به کودکان است و مجبور نیستید، هزینه ای برای آنان بپردازید.

والدین بسیار راحت تر از کودکان عذر خواهی می کنند زیرا کودکان اغلب نمی دانند که چرا باید پوزش بخواهند. آنها را تشویق کنید که به رفتار خود بیندیشند و در صورتی که اشتباه کرده بودند، به خطای خود پی ببرند ولی مجبورشان نکنید که از شما عذر خواهی کنند. عذر خواهی بر اثر فشار بی ارزش است زیرا از پشیمان شدن کودک ناشی نشده است. پشیمان شدن از یک رفتار نادرست، بر عذرخواهی برتری دارد.

پدری می گوید: وقتی از پسر دوساله ام می خواهم که عذر خواهی کند، او سرپیچی می کند و به جای اینکه بگوید معذرت می خواهم، به گوشه ای می رود و پنهان می شود. کودک دو ساله باید چیزهای زیادی درباره عذرخواهی یاد بگیرد. کودکان سه ساله می توانند عذر خواهی کنند ولی باز هم باید بیاموزند که چگونه رفتار خود را تغییر دهند. کودکان چهار ساله نیز می توانند عذر خواهی کنند و می دانند که پس از عذرخواهی کردن باید رفتار خود را نیز اصلاح کنند.
عذر خواهی کنند. عذر خواهی بر اثر فشار بی ارزش است زیرا از پشیمان شدن کودک ناشی نشده است. پشیمان شدن از یک رفتار نادرست، بر عذرخواهی برتری دارد.


نکات کلیدی در مورد عذرخواهی

** کودکان باید بیاموزند که تنها عذرخواهی کردن به خاطر رفتار ناشایست کافی نیست . بلکه باید رفتار ناشایست خود را نیز اصلاح کنند.

** کودکان باید بیاموزند که عذر خواهی معمولی ، مثلا هنگامی که بطور نا خواسته به کسی برخورد می کنند با آن نوع عذر خواهی که نشانه تصمیم آنها در تغییر رفتاری ناپسند است، تفاوت دارد. درک کردن این تفاوت به زمان نیاز دارد.

** عذر خواهی کردن کافی نیست. والدین باید درباره این که چه اتفاقی افتاده است با فرزندشان حرف بزنند. صحبت کردن،از تنش های احتمالی در آینده جلوگیری می کند و نتایجی سودمند به ارمغان می آورد.

** عذرخواهی فرزندتان را که نشانه حسن نیت اوست بپذیرید. وبا خشونت از او نپرسید چرا این کار را کردی؟ یا چطور توانستی این کار را بکنی؟ اغلب کودکان نمی توانند علت رفتار خود را بیان کنند .ولی توانایی خودداری از آن را دار

نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت 1:21 توسط zarirazmekar| |




آے ....!!! شمــآ که جفتــت رو پیـــدا کردے...
شمـا که همـدم و همنفـس دارے....
شمـا که واسـه درد دلـت یه آغـوش دارے که توش آروم میشے....
شمـا که عشـقت پیشتـه و بـے نیازے....
آره با شمــام....
یـه لحظـه رو واسـه بوسیدنـش از دسـت نـده...
دقیقـه هاے با هـم بودن زود میگــذره ....
قـدرش رو بـدون ...
که تنـها مانـدن سخـت میگـذره...


+ بوے مرگ میدهد زندگـے من وقتـے نیستے کنـارم :|

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:30 توسط zarirazmekar| |

بــــهشت فاصـــله ی پلکــــ بالا و پایین مـــــن است ،

وقتی که بـــه " تــــــــــو " نگاه میکنم ♥

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:29 توسط zarirazmekar| |

چرخه ی دانشجویی

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:28 توسط zarirazmekar| |

در خوابگاه‌های پسران کارهایی انجام می‌شود که حتی به عقل جن هم نمی رسد! این هم یك نمونه از اقدامات این دانشجویان خوشفكر كه برای عبرت گرفتن سایر موش‌های موزی در یكی از این خوابگا‌ها انجام شده است:

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:27 توسط zarirazmekar| |

باید به بعضی ها گفت :


ظرفیت پشت تکمیل است


لطفا از جلو خنجر بزن …


نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:32 توسط zarirazmekar| |

❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀
♥•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•. ♥
♥ دوســـ♥ـــت د اشتن وداشتن دوست !♥
♥ دوســـ♥ـــت داشتن امری لحظه است ♥
♥ اما ♥
♥ داشتن دوســـ♥ـــت استمرار لحظه های♥
♥ دوســـ♥ـــت داشتن است!…. ♥
♥ ¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨` ♥
❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀

..... (¯`v´¯)♥
.......•.¸.•´
....¸.•´
... (
☻/
/▌♥♥
/ \ ♥♥

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:28 توسط zarirazmekar| |

به سلامتی باغچه ای که خاکش منم گلش تویی و خارش هرچی نامرده
و در آخر به سلامتیه دوست نازنینی که گفت:
قبر منو خیلی بزرگ بسازین…. چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم !

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 22:48 توسط zarirazmekar| |

اومدی تو حموم داری چی رو نیگا میکنی ها؟
.
.
.
خوشت میاد منم بیام حموم دید بزنم؟
.
.
.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
.
.
.

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:51 توسط zarirazmekar| |

این عیدی مارو کی میدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:32 توسط zarirazmekar| |

پیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

 

 

اومدم بنویسم خیلی شبیه حیوونها هستی اما …
وقتی یاد نجابت اسب افتادم
وقتی یاد وفاداری سگ و اون نگاه مهربونش افتادم
وقتی یاد نهنگ افتادم که به جفتش تا آخر عمرش وفادار می مونه
وقتی یاد شیر افتادم که اگر گرسنه نباشه ، شکار نمی کنه
وقتی یاد قو افتادم که غرورش رو خیلی دوست داره
وقتی یاد مرغ عشق افتادم که بدون جفتش میمیره
به خودم گفتم خیلی نامردیه تو رو به حیوون تشبیه کنم

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:28 توسط zarirazmekar| |

ضرر کردم تو عشق تو ضرر کردم چه لحظه هایی رو میتونستم بسازم. چه حرفایی رو میتونستم بهت بگم و نگفتم .
من که از دست دادمت کاش حداقل رو در رو بهت میگفتم دوست دارم چقدر حسرت داره

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:27 توسط zarirazmekar| |

داشتم پوست پرتقال میگرفتم چاقو دستمو برید یه قطره خووون ریخ رو لباس سفیدم!هیچی دیگه مامانمو صدا زدم ازش پرسیدم خووون با چی پاک میشه!از اونور خونه داد میزنه:خووون فقط با خووون پاک میشه !!!!!!!!

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:25 توسط zarirazmekar| |

آدم باید عین مرسوله‌ی پستی باشه

یکی باشه که منتظرش باشه، تحویلش بگیره...

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:5 توسط zarirazmekar| |

ایـــ

טּ منـــم ..


پسرے تنــــها


با قلـــــــــبے شڪــستـﮧ در دسـت

کـﮧ نیـــمـﮧ اش را دســت او گـــــــم ڪـرده اســت

به او بگویــید برگــردد

با او ڪــارے ندارم ...


فقط میــخواهم نیــمـﮧ ی دیـگر قلبــم را گـــداۓ ڪـُـنــَـ م

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:57 توسط zarirazmekar| |

اگر وجود خدا باورت بشه

خدا یک نقطه میزاره زیر باورت

و میشه یاورت.

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:45 توسط zarirazmekar| |

این روزها


اگر خون هم گریه کنی


عمق همدردی دیگران با تو


یک کلمه است :


" آخـــــــی "

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:26 توسط zarirazmekar| |

روی دیوار

روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو

چشــــم می کشم و دهانی که بخندد

به این همه تنهایی و انتـــظار ...

این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ

و تکه ذغالی که خطــــ می کشد

نیامدنتـــــــــ را ...

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:25 توسط zarirazmekar| |

ندگی‌ همین است
هر خاطره ، غروبی دارد
هر غروبی ، خاطره ای
و ما جایی‌ بینِ امید و انتظار ، چشم می‌کشیم تا روزگار مان بگذرد
گاهی‌ هم فرق نمی کند چگونه
فقط بگذرد

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:23 توسط zarirazmekar| |

سوگیلیم زولفون توکوبدور گینه اول شانه سینـه
قوربانام زولفونه هم زولفو گزه‌ن شانه ســــــینه

گئجــه گونــدوز گــزرم دلبریمــین کویینی مـــــن
چونکی یوخ منده لیاقـت گئـدم اول خانه سینــه

دالیسیجـــان دوشـــرم فیکر و خیــال ایلیـــــه‌رم
دوشجکدیرپس هاچان سایم اونون سایه سیــنه

حوری جنت ده گرک دیر گورورم حـوری‌نی مــــن
تا کــی گوزلر ساتاشــیر گوزلرینین قـاره سیــــنه

دوزدی غمزه اوخونون یاره‌سی کار ائتدی منـــــه
لاکین آرزوم بو دی کی مرهم اولوم یاره سینــــه

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:16 توسط zarirazmekar| |

پسره می ره لوازم التحریر فروشی می گه آقا شما کارت « تو تنها عشق منی » دارید ؟
فروشنده می گه : بله داریم
پسره می گه : پس ده تا بهم بدین . . . !

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:8 توسط zarirazmekar| |

ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻠﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﺁﻳﻔﻮﻥ ﻭ ﮔﺎﻟﻜﺴﻲ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺍ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﻜﻨﻦ

اون وقت تلوزیون ایران جی ال ایکس ﻫﻢ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻛﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭﻣﻴﺎﺩ

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻘﻴﻪ ﮔﻮﺷﻴﺎ ﺑﺎ ﺳﻴﻢ ﺑﻮﻛﺴﻞ ﺩﺭﻣﻴﺎﻥ !!

نوشته شده در جمعه 13 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:4 توسط zarirazmekar| |

پدرم
تعداد زیادی کتاب فلسفی داشت
عاشق فلسفه بود
اما هیچ‌وقت فیلسوف بزرگی نشد
مادرم که مرا باردار شد
گاو پدرم زائید
طفلک
تمام کتاب هایش را فروخت و خرج مادر کرد
مادرم ‌،
حالا فیلسوف بزرگی ست ...

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 14:1 توسط zarirazmekar| |

ﻏﻀﻨﻔﺮ ﺗﻮ اتوبوس ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ
ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ!!!
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟
ﻏﻀﻨﻔﺮ:ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:56 توسط zarirazmekar| |

 

 

عشقم عشقای قدیم

تلفن همراه پیرمردى كه توى اتوبوس كنارم نشسته بود زنگ خورد...

پیرمرد به زحمت تلفن ... را با دستهاى لرزان از جیبش درآورد، هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو كرد نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند...

رو به من كرد و گفت،

ببخشید ، چه نوشته؟

گفتم نوشته،

"همه چیزم"

پیرمرد: الو، سلام عزیزم...

یهو دستش را جلوى تلفن گرفت و با صداى آرام و

لبخندى زیبا و قدیمى به من گفت،

همسرم است.

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:52 توسط zarirazmekar| |

من و این داغ در تکرار مانده
من و این عشق بیدار مانده ،
 
مپرس از من چرا دلتنگ هستم
 
دلم بین در و دیوار مانده . . .

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:34 توسط zarirazmekar| |

***********************************
آهای خانوم متاهلی كه به همسرت خیانت میكنی!

چه با تل!

چه دیداری!!

یا حتی یه نگاه هرزه!!!

نگو همسرم نمی دونه!

اونیكه باید اون بالا تو جای حق نشسته میبینه و می دونه!

سرسفره اش میشینی ، برات گوشی میخره ، میبردت گردش...


آهای خانوم بهتره بدونی اعتماد لیاقت میخواد كه شما نداری...

ماه پشت ابر نمی مونه.

***********************************
آلیس در سرزمین عجایب!!!

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:31 توسط zarirazmekar| |

✘دخـــــــــ♥ــــتـر اســــتــ دیـــگــــــــر...

گــــآهـــے

دلـــــشـــ مــــےخــواد بـــهــانـه هـــآی الــــکــــے بـــگــیـــرد

√بــــه هــــوآی آغــــــــــوشــــ تــــــــ♥ــــــــــو..

√شــــــــــآنـــه هـــآی تــــــــ♥ــــــــــو..

کــــــــه

بــــعــد تـــــــــو

آرامــــــــ..

خـــــیـــلے آرامـــــــ در گــــــوشــشــ زمـــــزمـــــه کــــــنــــــے

بــــــبـــیــنـ

√مــــنــــ عـــــآشــــ♥ـــقـــتـــــمــ...

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:27 توسط zarirazmekar| |

✖اُمُـل نـےـسـتَـمـ (!)

دل مـےخـوآسـتَـمـ اَز تـو ، نـــﮧ تـَטּ...

تـَטּ فُـروش دَر شَـهـر زیـــآد اَستـــ (!)

جــآیــے خـوآنـدَمـ فَـرقـے نَـدارَد زَטּ بـآشـے یــآ مَــرد

دل نـَـدآده تـَטּ بــدَهــے فـاحِـشــﮧ اے (!)ܓܨ.............................

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 13:12 توسط zarirazmekar| |

پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم!
دختر: توباز گفتی ضعیفه؟
پسر: خب… منزل بگم چطوره؟
دختر: وااااای… از دست تو!
پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟
دختر:اه…اصلاباهات قهرم.
پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟
دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟
پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.
دختر: … واقعا که!
پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟
دختر: لوووس!
پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!
دختر: بازم گفت این کلمه رو…!

نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:10 توسط zarirazmekar| |

گرفتم بعد عمری مدرکی چند
                            و اینجانب شدم حالا مهندس

ندانستم که ریزد از چپ و راست

                           ز پایین و از آن بالا مهندس
 
غضنفر گاری اش را هول نمیداد                 
            
د ِ یالا هول بده یالا مهندس
 
تقی هم چونه میزد کنج بازار     
           
نمی ارزه واسم والا مهندس

به مرد قهوه چی میگفت اصغر

                       دو تا چایی قند پهلو مهندس

شنیدم کودکی میگفت در ده

                    به مردی با چپق خالو مهندس
 
 ز جنب دکه ای بگذشت مردی

                     صدا آمد " آب آلبالو مهندس "

 خلاصه میخورد خون جماعت

                      همیشه بدتر از زالو مهندس

شنیدم با تشر میگفت معمار

                      به آن وردست حمالش مهندس

همین مانده که از فردا بگویند

                     به گوساله و امثالش مهندس
 
 یهو یاد سکینه کردم ای داد
 
                     فدای آن لب و خالش مهندس

  شنیدم که عمل کرده دماغش

                  خبر داری از احوالش مهندس؟!

شنیدم بعد تنظیمات بینی

 

 

   بهش میگن همه خانوم مهندس


شنیدم بچه زاییده دوباره


                 بگو هشتا کمه خانوم مهندس!؟

 سرت رو درد آوردم من مهندس


               سخن از هر دری اومد
مهندس


 یکی سیگار میخواد اون سمت دکه


                     برو که مشتری اومد مهندس

نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:36 توسط zarirazmekar| |

 
اونایی که میخوان زوری لایک جمع کنن و آخر پستاشون اینا رو مینویسن

 
۱) سلامتی هر چی پدره (اینا تالا نشده ی بار باباشون از سر کار برگشت باهاش روبوسی کنن و برن براش چای بیارن،این گروه جوراب سوراخ باباشون تو حلقشون)
 
۲) سلامتی هر چی مادره (اینا تالا نشده ی بار شام بذارن یا بدون درخواست مادرشون ظرفا رو بشورن،این گروه دسته جارو برقی مادرشون تو حلقشون)
 
۳) لطفا لایک! (اینا بچه های مثبت هستن گناه دارن قربون ابروهای نخیشون،این گروه شامپو بچه گلرنگ که چشمو نمیسوزونه تو حلقشون)
 
۴) دروغ میگم؟ (اینا خیلی خالی بندن حواستون باشه،این گروه دماغ بزرگ پینوکیو بعد از دروغ تو حلقشون)
 
۵) بکوب لایکو لامصب (اینا به کوبیدن خیلی علاقه دارن در نتیجه این گروه قسمت گردی گوشت کوب تو حلقشون)
 
۶) لایک نداره همینجوری گذاشتم (اینا مثلا میخوان بگن واسه رضای خدا پست گذاشتن،این گروه صندوق صدقه با ۵۰ تومنیاش تو حلقشون)
 
۷) سلامتی هر چی رفیقه (اینا همونایین که تالا نشده ی بار دست رفیقشون رو بعد از انگشت کردنشون تو بینی تو دستشون بگیرن،این گروه دسته چتر رفیقشون که زیر بارون باش خاطره دارن تو حلقشون)
 
۸) کیا با من موافقا؟ (اینا کمبود محبت دارن،این گروه شیلنگ گاز خونه آقای ایمنی تو حلقشون)
 
۹) کیا مثل منن / یا من فقط اینطوریم یا شمام مثل منید؟ (اینا فکر میکنن خیلی باحالن و خوشمزه،این گروه لاستیک جلوی چی توز موتوری تو حلقشون)
 
۱۰) لایک یادت نره (اینا هم خودتون ی چیز به دلخواه تو حلقش کنید چون من چشام و دستام دیگ جون نداره از بس نوشتم) الان ی عده گفتن آخی ی عده هم گفتن حقته و به درک.قربون جفت گروها

نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:34 توسط zarirazmekar| |

تاثیرات مثبت خنده


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:32 توسط zarirazmekar| |


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:29 توسط zarirazmekar| |


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:27 توسط zarirazmekar| |

خودخواهی در روابط زناشویی


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:24 توسط zarirazmekar| |


Power By: LoxBlog.Com