tafakor90
salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem
میروم... اما نمیپرسم ز خویش
ره کجا...؟ منزل کجا...؟ مقصود چیست؟
بوسه میبخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست
«او» چو در من مرد، ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوئیا شب با دو دست سرد خویش
روح بیتاب مرا در بر گرفت
آه... آری... این منم... اما چه سود
«او» که در من بود، دیگر، نیست، نیست
کیست؟میخروشم زیر لب دیوانهوار
«او» که در من بود، آخر کیگاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ،
كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد...
كه وقتی تو اوج تنهایی هستی ،
با چشماش بهت بگه :
هستم تا ته تهش !
هستی !؟ست،
ابزار تماس با ما
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, ساعت
9:3 توسط zarirazmekar| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |